نوشته‌ها

آموزش عکاسی تک رنگ یا مونوکروم: کاهش حواس پرتی ها و انتقال احساسات بیشتر

ک صحنه تک رنگ را تجسم کنید. احتمالا سیاه و سفید بود درسته؟ آیا عکاسی تک رنگ فقط به سیاه و سفید خلاصه می شود؟ یا مثلا یک عکس با تغییرات مختلف رنگ سبز مثل تصویر بالا نیز تک رنگ به حساب می آید؟ اگرچه سیاه و سفید واضح ترین نوع عکاسی تک رنگ (Monochromatic photography) است، اما تک رنگ استفاده از هر رنگ واحد در سراسر یک تصویر می باشد. بله عکس بالا هم تک رنگ است. این نوع تصاویر ارتباطات احساسی ایجاد کرده و با کاستن تعداد رنگ های تصویر به یک رنگ از حواس پرتی های بصری کاسته و صحنه شما را ساده می کنند. تک رنگ هم در دنیای طبیعی وجود دارد و هم می تواند با پس پردازش به دست آید. این یک رویکرد مینیمالیستی با پتانسیل ایجاد تصاویر قوی است. در این آموزش عکاسی به مزیت و چگونگی ایجاد عکس های تک رنگ یا مونوکروم می پردازیم.عکاسی تک رنگ اغلب با عکاسی سیاه و سفید مرتبط است، اما قطعا فقط به آن محدود نیست. تصویری که حاوی تُن ها (مقادیر مختلف روشنایی) و تغییرات یک رنگ خاص است، تک رنگ نامیده می شود.

چرا از تک رنگ استفاده کنیم؟

هم رنگ و هم عدم وجود رنگ گزینه های مناسبی برای انتقال احساسات هستند. این که کدام یک از آنها را انتخاب کنید، به داستانی که می خواهید بگویید بستگی دارد. شما ممکن است تصاویر سیاه و سفید را برای صحنه های پراحساس تر و انتقال احساسات شدیدتر ترجیح دهید. به طور مشابه، یک رنگ واحد که در کل تصویر شما استفاده می شود (عکاسی تک رنگ) می تواند احساسات مختلفی را تقویت کرده یا برانگیزد. به عنوان مثال، رنگ قرمز معمولا برای نشان دادن شور، عشق، و حتی عصبانیت مورد استفاده قرار می گیرد، در حالی که رنگ آبی نشان دهنده احساسات تازه تر، آرام تر و رام تری است.

مهم است توجه داشته باشید که تُن های مختلف (میزان روشنایی یا تاریکی)، ته رنگ یا سایه های یک رنگ نیز احساس مورد نظر یا شدت آن را تغییر می دهند، بنابراین «احساس» رنگ را در نظر بگیرید. ته رنگ ها و سایه ها نتیجه ترکیب یک رنگ واحد با مقادیر مختلف سفید (ته رنگ) یا سیاه (سایه) هستند.اهی اوقات، استفاده از رنگ های بسیار زیاد، همزمان هم احساسات مختلفی را برمی انگیزد و هم می تواند بیننده شما را گیج کند. زمانی که با چنین معضلی روبرو می شوید، چرا یک رنگ واحد را امتحان نمی کنید تا ببینید آیا به یک ارتباط قوی تر دست پیدا می کنید یا نه؟

ساده کردن صحنه های شلوغ

عکاسی تک رنگ با کم کردن حواس پرتی های بصری، توانایی ساده کردن یک صحنه را دارد. باز هم، یک روند فکری آشنا که هنگام پردازش عکس های سیاه و سفید استفاده می شود. کاهش حواس پرتی های بصری، یک فرصت عالی برای تاکید بیشتر و جلوه بخشیدن به المان های ترکیب بندی در کادر، مانند بافت، شکل و فرم است.

عکاسی


در دنیای پر جنب و جوش ما، ثبت یک صحنه تک رنگ واقعا امکان پذیر است؟ جالب است که وقتی شما شروع به جستجوی تک رنگ می کنید، خودش را نشان می دهد. بنابراین بله، همه جا در اطراف شما هست، به خصوص در مناظر شهری، فضای داخلی ساختمان ها و حتی در طبیعت.

اگرچه دو مثال اول رایج تر هستند، اما سومی هم کاملا متداول است. در طبیعت، به دنبال صحنه هایی بگردید که شامل ته رنگ ها، سایه ها، و تُن های یک رنگ واحد باشند. صحنه هایی که به طور طبیعی تک رنگ هستند، پتانسیل تبدیل شدن به تصاویر قوی و جالبی را دارند.

اگر هنوز کار با هارمونی رنگ ها را کاملا یاد نگرفته اید، استفاده از تغییرات یک رنگ واحد در کادرتان یک راه عالی برای شروع است. شیوه تغییر یک رنگ واحد توسط نور در یک صحنه می تواند مسحورکننده باشد. این تمرین به شما کمک زیادی می کند تا به رنگ توجه بیشتری کنید (و بیشتر در مورد آن یاد بگیرید).

پردازش

اگرچه صحنه هایی که به طور طبیعی تک رنگ هستند واقعی تر به نظر می رسند، اما اغلب برای دستیابی به این هدف از پس پردازش نیز استفاده می شود. پردازش تصاویر تک رنگ از دوران فیلم وجود داشته و قطعا یک روش خلاقانه جدید نیست. در دوران اولیه عکاسی، هم تُن های گرم تر (مانند سپیا) و هم تُن های سردتر (مانند آبی فیروزه ای) به دلیل مواد شیمیایی خاص در تهیه فیلم مورد استفاده قرار می گرفتند.

آموزش ۱۰ تمرین عکاسی برای برانگیختن خلاقیت شما

دوربین خود را بر روی سیاه و سفید تنظیم کنید

اکثر دوربین های دیجیتال، گزینه عکاسی در حالت سیاه و سفید را دارند. عکاسی به صورت سیاه و سفید، و مشاهده عکس هایتان به این شکل در پشت دوربین، شما را مجبور خواهد کرد تا تصاویر را به شیوه ای متفاوت ببینید.

هنگامی که به صورت سیاه و سفید عکس می گیرید، همه چیز را بدون حواس پرتی های رنگ می بینید. این بدین معنی است که می توانید بر روی ترکیب بندی، نواحی روشن و تاریک، و کنتراست بین نواحی مختلف تمرکز کنید.

این یک راه کاملا جدید برای دیدن دنیای اطراف خودتان است!

با یک فاصله کانونی ثابت عکس بگیرید

من همیشه طرفدار پر و پا قرص عکاسانی بوده ام که در صورت امکان از لنزهای پرایم (دارای فاصله کانونی ثابت) استفاده می کنند. آنها نه تنها از کیفیت کلی بالاتری نسبت به لنزهای زوم با قیمت مشابه برخوردار هستند، بلکه اغلب دیافراگم باز تری نیز ارائه می دهند! داشتن چند لنز پرایم واقعا می تواند جعبه ابزار عکاسی شما را غنی کند.

عکس گرفتن با یک فاصله کانونی واحد به این معنی است که شما باید کمی سخت تر کار کنید تا یک ترکیب بندی عالی پیدا کنید. این به نوبه خود باعث خواهد شد تا شما همه چیز را کمی متفاوت ببینید. و اگر نیاز داشتید که زوم کنید، آن وقت باید از پای خود استفاده کنید – در اینجا متاسفانه هیچ راه میانبری وجود ندارد!

اگر لنز پرایم ندارید، یک فاصله کانونی را روی لنز زوم خود انتخاب کرده و فقط با آن کار کنید. بعد از گرفتن هر چند عکس بررسی کنید تا مطمئن شوید که فاصله کانونی جابجا نشده باشد.

و حالا همین کار را انجام دهید، اما این بار با دیافراگم

انتخاب یک دیافراگم، و آزمایش با آن نوع تصاویری که ایجاد می کند، می تواند راه خوبی برای شروع فکر کردن در مورد ترکیب بندی های پیشرفته تر باشد. استفاده از عمق میدان به عنوان یک ابزار ترکیب بندی می تواند راهی قدرتمند برای بهبود عکس های شما باشد.

اگر یک دیافراگم خیلی باز (f/stop با عدد کوچک) انتخاب می کنید، باید در مورد این که چطور می توانید از ویژگی هایی مانند فضای منفی در تصاویر خود بهترین استفاده را بکنید، فکر کنید. باید به دنبال سوژه های جالبی بگردید که در صورت جدا شدن از پس زمینه خود خوب به نظر برسند. مقصود از «جدا شدن سوژه از پس زمینه»، استفاده از دیافراگم باز و مات یا تار شدن پس زمینه در نتیجه عمق میدان کمی است که دیافراگم باز (ضرایب اف کوچک مثل f/2.8) ایجاد می کند. ویدیو «آموزش ۳ عامل موثر بر عمق میدان» یا مقاله «عمق میدان را عمقی یاد بگیرید» شما را با عمق میدان و عامل های تاثیر گذار بر آن بیشتر آشنا می کند. با مات شدن پس زمینه، عوامل حواس پرتکن در آن کم تر جلب توجه کرده یا کلا محو می شوند و توجه بیننده بیشتر به سوژه جلب می شود.

با این حال، اگر یک دیافراگم خیلی بسته انتخاب می کنید، نمی توانید سوژه را به آسانی جدا کنید. شما باید به دنبال ترکیب بندی هایی بگردید که کل کادر خوب باشد، بدون این که چیزی مات شود. شما باید به دنبال صحنه هایی بگردید که در پس زمینه حواس پرتی نداشته باشند – مانند لکه های روشن رنگی یا اجسام ناخوشایند.

و سرعت شاتر!

محدود کردن سرعت شاتر می تواند یک راه عالی برای آزمایش کردن با انواع مختلف جلوه های مربوط به حرکت باشد. طولانی یا کوتاه، هر دو چالش های خاص خود را دارند.

اگر یک سرعت شاتر کوتاه انتخاب می کنید، سعی کنید حرکاتی را پیدا کنید که می توانید آنها را ثبت کنید. مثلا یک اسکیت باز در میان هوا، یا یک سگ که برای گرفتن یک توپ در حال پریدن در هوا است. فریز کردن حرکت کار سختی است و به تمرین نیاز دارد. همچنین به کمی برنامه ریزی نیاز دارد؛ می توانید از قبل فوکوس کرده و حرکت سوژه خود را پیش بینی کنید.

تعداد عکس هایی که می گیرید را محدود کنید
به روزهای عکاسی با فیلم فکر کنید (یا اگر آنقدر سنی ندارید که آن روزها را به خاطر بیاورید، آن را تجسم کنید). فیلم گران قیمت بود، و چاپ هم همینطور! اگر با فرمت متوسط عکس می گرفتید، در هر رول فیلم تنها دوازده تصویر داشتید، و تنها یکی از آنها واقعا به درد بخور میشد و ارزش نگه داشتن داشت.

من نمی گویم که شما باید خودتان را تنها به دوازده عکس محدود کنید، بلکه چند ساعت عکاسی را طوری بگذرانید که واقعا در مورد هر عکسی که می گیرید فکر کنید. از خودتان بپرسید چرا آن عکس را می گیرید و مطمئن شوید که بهترین عکسی است که می تواند باشد.

قبل از این که دکمه شاتر را فشار دهید، تمام لبه های کادر را بررسی کنید، از ترکیب بندی خود اطمینان حاصل کنید، و مطمئن شوید که لحظه مناسبی است تا سوژه شما به بهترین شکل ظاهر شود. ممکن است شگفت زده شوید که وقتی تا این حد به هر عکس توجه می کنید، عکاسی شما چقدر بهبود می یابد!

لنزک: البته واقعا محدود کردن خودتان به یک تعداد عکس مشخص برای مثال ۲۰ شات، و اینکه فرض کنید دوربین تان فقط می تواند ۲۰ عکس بگیرد و تمام، تمرین عکاسی فوق العاده خوبی است چراکه شما را وادار می کند که قدر هر عکس را دانسته و توجه بیشتری برای ثبت آن داشته باشید.

حالا در یک روز هزار عکس بگیرید

گاهی اوقات فقط باید تشخیص دهید که کار نیکو کردن از پر کردن است. و برای برخی از سوژه ها، این به معنی گرفتن صدها یا حتی هزاران عکس است.

یک روز وقت بگذارید تا مهارت های تکنیکی خود را تمرین کنید، و مطمئن شوید که به اندازه کافی عکس بگیرید تا انجام هر تکنیک برایتان مثل آب خوردن شود. هرچه بهتر روش کار با دوربین خود را بشناسید، دفعه بعد که یک الهام به سراغتان می آید راحت تر می توانید به عکس مورد نظر خود دست یابید.

خودتان را به نور موجود محدود کنید

نه فلاش، نه نور استودیو و نه رفلکتور. از این ها استفاده نکنید. فقط بیرون بروید و ببینید که نور طبیعی چگونه بر روی سوژه شما می تابد. خودتان یا سوژه را جابجا کنید تا دلپذیرترین نور را پیدا کرده و سپس آن را ثبت کنید.

برای یک تمرین اضافی، سعی کنید چند احساس مختلف را تنها با جابجا کردن سوژه خود در انواع مختلف نور ثبت کنید. شما باید کم کم به این حقیقت برسید که مغز ما انواع مختلف نور را به شیوه های مختلف تفسیر می کند. شما می توانید از این دانش برای انتقال احساسات و عواطف بیشتر در آینده استفاده کنید، که توانایی داستان سرایی شما را بهبود می بخشد.